امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر بامداد تا به شبم بر سر رهش وقتی مگر که بنگرم از دور ناگهش زان گه گهی که پر ز خوی گل کند زنخ آتش سزد گلاب، چو سیمین بود جهش آبی کنند هر کسی اندر رهی سبیل من خون خود سبیل کنم بر سر رهش گویم ببخش جان من، او گویدم که نی جان بخش من بس است همان گفتن نیش چون گل ز رشک جامه درانم که تا چراست؟ در گرد کوی گشتن باد سحر گهش مشکل که خویش را بتوانند بازیافت آنانکه گم شدند دران روی چون مهش فریاد من ز ناله خسرو که هر شبی خفتن نمی توان ز نفیر علی اللهش امیر خسرو دهلوی