امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش مشغول با خیال کسی در نهان خویش ناورد باد بویی ازان مرغ باغ ما نزدیک شد که بر پرد از آشیان خویش ای یوسف زمانه، بیا تا بگویمت تفسیر احسن القصص از داستان خویش خوش وقت ما چو از پی مردن به چشم جان بینیم خاک کوی تو در استخوان خویش تاثیر خواب بود که زیم هر شبی از تو خوابی دروغ و راست کنم بهر جان خویش در خود گمان برم که تو ز آن منی و باز گم گردم از چنین عجبی در گمان خویش بگذار کز زبان کف پات آبله کنم از ذکر تو آبله کردم زبان خویش بخت بد ار ز کوی تو ما را برون فگند کم گیر خاکی از شرف آستان خویش رفت از در تو خسرو و اینک به یادگار از خون دل گذاشت به هر جا نشان خویش امیر خسرو دهلوی