امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تعالی الله، چه دولت داشتم دوش که بود آن بخت بیدارم در آغوش چو در گرد سر خود گشتنم داد ز شادی پای خود کردم فراموش دران چشمی که نی خفته نه بیدار نه بیهش بودم از بودن نه باهوش خوش آن حالت که گاه گفتن راز دهانم بود نزدیک بناگوش چه سودا می پزی، ای جان شیرین؟ مگس خفته چه بیند شربت نوش؟ دو سه بار، ای خیال یار، با من بگو خوابی که دیده ستم شب دوش سیه پوشیده رخسارش کنون، چشم! زیم من هم به حق آن سیه پوش گویم حال خود با کس که قصاب به قصد گردن است و گشته خاموش فغان خسروست از سوزش دل بنالد دیگ چون زآتش کند جوش امیر خسرو دهلوی