امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ای پسر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ای پسر کز خوبرویان جهان با کس نمانی، ای پسر دل می برد رفتار تو، خون می کند گفتار تو حیرانم اندر کار تو بر چه سانی، ای پسر زرین کمر بالای سر جعدی فروتر از کمر ره می روی وز جعدتر جان می فشانی، ای پسر کشتی، اگر دل برکنی، مردم اگر دور افگنی زیرا که هم جان منی، هم زندگانی، ای پسر گر هیچ رویی چون سمن، ز آیینه بینی یک سخن چون تو به روی خویشتن حیران، نمانی ای پسر بهر چو تو مردافگنی، کردم فدا جان و تنی گر چه تو قدر چون منی هرگز ندانی، ای پسر چون نیست صبر از روی تو، هر ساعتی بر بوی تو چون سگ دوم در کوی تو، گر چه نخوانی، ای پسر آزرده جانی را مکش، بی خان و مانی را مکش مسکین جوانی را مکش، تو هم جوانی، ای پسر خسرو درین بیچارگی دارد سر آوارگی در کار او یکبارگی نامهربانی، ای پسر امیر خسرو دهلوی