امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مهری که بود با منت، آن گوییا نبود آن پرسش زمان به زمان گوییا نبود نامم که برده ای و نشانم که داده ای زان روزگار نام و نشان گوییا نبود در گلشنی که با گل و مل بوده ایم خوش آمد خزان و بویی ازان گوییا نبود اول که دیدمت ز سیه رویی آن نفس گوییا نشستم دل و جان گوییا نبود یادی مکن به مردمی از بنده، پیش ازان گویند مردمان که فلان گوییا نبود دی ناگهانش دیدم و رفتم که بنگرم در پیش دیده نگران گوییا نبود صد قصه داشت خسرو مسکین ز درد خویش چون پیش او رسید زبان گوییا نبود امیر خسرو دهلوی