امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببرد فتنه به کین سر کشید، شحنه به خون پی فشرد شد ز خیالت خراب سینه ما، چون کنیم؟ موکب سلطان بزرگ، کلبه درویش خرد جان که به دنبال تست، چند عنانش کشیم چون ز پیت رفتنیست هم به تو باید سپرد عشق اگر ذره ایست سهل نباید گرفت آتش اگر شعله ایست، خرد نباید شمرد عشق که مردان کشد سفله نجوید حریف تیغ که سرها برد موی نداند سترد شوق که باقی بود، یار چه خوب و چه زشت؟ دوست چو ساقی بود، باده چه صاف و چه درد؟ هستی ما زان تست ترک دلی گیر، از آنک نزد مقامر خطاست قلب زدن گاه بود در هوس مردنم، لیک ته پای او گر نکشد او ز ننگ، ما بتوانیم مرد خسرو، اگر عاشقی، سربه میان آر، ازآنک هر که بدین راه رفت، سر به سلامت نبرد امیر خسرو دهلوی