امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوستان آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا ساقی و می در ده که گل در بوستان آمد زجام لاله بلبل مست گشت و در فغان آمد شرابی خورد غنچه از هوای ابر در پرده صبا ناگه لبش بوسید و بویش در دهان آمد میان غنچه و گل از پی زر بود اشکالی گشاد آن عقده مشکل، صبا چون در میان آمد نفیر بلبلان نگذاشت خوردن چشم نرگس را شبی گر خواب اندر دیده آن ناتوان آمد اگر چه سرو را بادی ست در سر هم به پیش گل قیامی می کند کآزادگی را این نشان آمد اگر چه بوستان بر رو زمانی خوب شد از گل به روی خوش به روی خویش آخر چون توان آمد الا، ای ماه خرگاهی که ماندی در پس پرده برون آی و تماشا کن که گل در بوستان آمد گلستانی ست خاک آستانت از رخ خوبان که مرغ آن گلستان خسرو سحرالبیان مد امیر خسرو دهلوی