امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا ترا جسم و جان شکار بود هر که را دل بود، فگار بود کشت خال لب توام، آری مگس شهد زهردار بود هر کسی کز لب تو می نوشد تا زید هم در آن خمار بود آن زمانی که سوی تست دو چشم این دوا کاشکی دوچار بود هر که در کوی شاهدان می خورد پیش ما مسجدش چه کار بود؟ پارسایی که چون جوانانست در نمازش کجا قرار بود؟ مست اگر دوزخیست، گو می باش عاشقان را ز توبه عار بود غم مرا سوخت، ور چه شرح دهم بی غمان را کی استوار بود؟ گریه ام خوش نیایدت، آری شربت درد خوشگوار بود در دلم با چنین روارو غم خرمی را چگونه بار بود پای تو زین پس و سر خسرو عمر باید که پایدار بود امیر خسرو دهلوی