امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وفا ز یار جفاکار چون نمی آید جفا ز یار وفادار هم نمی شاید جفا چه باشد و نام وفا که باز برد؟ به حضرتی که دو عالم به هیچ برناید مرا ز جمله جهان صحبت تو می باید ترا ز خدمت من ذره ای نمی باید به رغم خاطر من قول دشمنان کردی چه طالعی ست مرا آه، تا چه پیش آید؟ منوش می به حریفان سفله طبع خسیس که تا به وقت خمارت صداع نفزاید به آبروی محبت که بی غرض بشنو که از مصاحب ناجنس هیچ نگشاید بترس از آه دل من که مبتلای توام به سالها دگرت کی چو من به دست آید به روز وصل تو دارد خبر، دل شادی مرا دو دیده شب هجر خون بپالاید اگر چه خلوت خسرو منور است، ولی به جز حضور تواش هیچ در نمی باید امیر خسرو دهلوی