امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رود در چمنها هر طرف سروی خرامان می رود شد جهان زنده به بوی گل، ولی من چون زیم کز گلم بوی کسی می آید و جان می رود عاشقان گریان و مست ما که نوشش باد می می به کف سوی چمن در عین باران می رود کوری آن دیده محروم باز آن نازنین بر بساط نرگس تر مست و غلتان می رود گر چمن خواهی و فردوس، اینک اینک کوی دوست خلق آواره کجا در باغ و بستان می رود؟ وقت او خوش کش گل وصلی شکفت از روی دوست سوی ما باری همیشه باد هجران می رود ای که سامان جویی از من، کی بود ثابت قدم؟ مست بیچاره که پای او پریشان می رود آنکه در پایش نزد خاری، کجا داند که چیست؟ درد او کش در ته هر موی پیکان می رود خسروا، بر خاک آسانی تپیدن دور نیست هست دشوار آنکه او از دل نه آسان می رود امیر خسرو دهلوی