امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد غم گدا که بود، زیر پاکرا باشد؟ منم به سوز و گدازش، به یاد سیم برت چو مفلسی که هوسناک کیمیا باشد یگانه با تو چنانم که در جدایی تو چو یک تنم که ازو نیمه جدا باشد تو پادشاه بتانی و خاطرم اینست که شغل روسیهی بر درت مرا باشد شوم فدای جمالی که گر هزاران سال کنم نظاره، هنوز آرزو به جا باشد بلا و فتنه از ان نخل باد، یارب، دور که برگ و فتنه او میوه بلا باشد ندانم این دل آواره را که فتوی داد که بت پرستی در عاشقی روا باشد فغان ز باد که بوی تو بهر کشتن خلق همی برد که چو من بیدلی کجا باشد؟ مخواه عاقبت، ای پندگوی، خسرو را چو عاشق است، رها کن که مبتلا باشد امیر خسرو دهلوی