امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه سود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه سود؟ بت شکر لب من در کنار نیست، چه سود؟ بهار آمد و هر گل که باید آن همه هست گلی که می طلبم در بهار نیست، چه سود؟ به انتظار توان روی دوستان دیدن دو دیده را چو سر انتظار نیست، چه سود؟ ز فرق تا به قدم زر شدم ز گونه زرد ولی ز سنگ شکیبم عیار نیست، چه سود؟ ز بهر خوردن دل گر هزار غم دارم چو بخت خویشتنم استوار نیست، چه سود؟ ز دوست مژده مقصود می رسد، لیکن از آن هزار یکی برقرار نیست، چه سود؟ اگر چه باده امید می کشد، خسرو ز دور چرخ سرش بی خمار نیست، چه سود؟ امیر خسرو دهلوی