امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود به گاه آمدنم جز به تو سبیل نبود چنان به زور وداعش ز دیده سیل آمد که همرهان مرا همره رحیل نبود گمان مبر که شود گل به سعی کس آتش که از جلیل بدان لطف، از خلیل نبود به قتلگاه شهیدان عشق بگذشتم یکی به غمزه ترکان چو من قتیل نبود بسی به مژده وصل تو دیده سیم فشاند ولیک روز وصالش به جز قلیل نبود مگر ز شرم لب لعل یار شد بی آب وگرنه مردم چشمم چنین بخیل نبود به تشنگان صداع خمار برگویید که دوش باده ما کم ز سلسبیل نبود حدیث لذت خرما ز ما مپرس که هیچ بغیر خار نصیبم از آن نخیل نبود مدام خسرو از آن جام می نهد در پیش که هیچ آینه جز جام می صقیل نبود امیر خسرو دهلوی