امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیابد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیابد نوازشی هم از آن یار دلنواز نیاید تمام عرصه عالم سپاه فتنه بگیرد اگر ز عارض یارم خط جواز نیاید درید پرده، فرو ریخت راز دل بر صحرا ز پرده ای که چنین شد حجاب راز نیاید بتا به ناز بکشتی هزار صاحب دل را کسی به پیش تو میرد که گاه ناز نیاید چو خاک پای تو گشتم بگو که در ته پایت به خاک روفتن آن گیسوی دراز نیاید گرم بگویی «بوسه بزن بر آن لب شیرین » مرا ز غایت شادی دهن فراز نیاید اگر به باغ رسد قامت بلند تو روزی عجب بود که اگر سرو در نماز نیاید دهند پند که بازآ، من آن مجال ندارم که هر که رفت به کویت به خانه باز نیاید جهان بسوخت حدیث نیازمندی خسرو خنک بود سخنی کز سر نیاز نیاید امیر خسرو دهلوی