امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشمت که قصد جان من ناتوان کند گویم مکن به قصد دل، همان کند مرغ دل آشیانه به زلف تو می کند چون طوطیی که میل به هندوستان کند آن کس که مانده بسته سودای زلف تو سودش همین بود که دلی را زیان کند از نردبان زلف تو هردم به آفتاب آسان رسد، ولیک شبی در میان کند شمعی که پیش روی چو ماه تو بر کنند از تیغ گردنش بزنم، گر زبان کند از دست دیر آمدن و زود رفتنت روزی هزار بار دل من فغان کند خسرو چو در تو می نرسد، باری ار به لب دل را بر آب دیده نشاند، روان کند امیر خسرو دهلوی