امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد وین زهر ماروش به سوی ما روانه شد بیدار بخت ما که تو دیدی، به خواب رفت وان عیشهای خوش که شنیدی، فسانه شد عقلی که در فراخی عیشم رفیق بود چون دید تنگی دل من بر کرانه شد مرغی که آسمان قفس بود میهمان بنگر قفس شکست و سوی آشیانه شد آن سر که صوفیانه کلاهش گران نمود بهر بتان سبوکش خمارخانه شد صوفی که داغ را به هزار آب دیده شست زاهد بدار چه، مست شراب مغانه شد دوری هجر خود رگ جانم گسسته بود تیغی که زد رقیب بدانم بهانه شد گه کاهشی ز دشن و گه طعنه ای ز دوست مسکین کسی که بسته بند زمانه شد خسرو ز بس غبار حسد خاک می خورد زان خاک ره که لازم آن آستانه شد امیر خسرو دهلوی