امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر روز چشم من به جمالی فرو شود این دل که پاره باد گرفتار او شود ای روی این دو دیده بدبین من سیه! تا بهر چه به دیدن روی نکو شود؟ شوخی که دل ز من ببرد وز برای لاغ آید درون سینه و در جستجو شود گویم بگوی با من مسکین حکایتی گوید میان هر دو لبم گفتگو شود با آنکه دیده هرگز ازو مردمی ندید هم در دو دیده مردم چشمم همو شود شرمنده گشت اشک من از چشم من چنانک هر لحظه آب گردد و در خود فرو شود ابرو کشد به گوش و زنخ را کند نگاه چوگان نهد به دوش و به دنبال گو شود امسال خود به دام بلایی فتاده ام کز وی به هر دمم غم صد ساله نو شود گویم فتاده را بکش از خاک، گویدم ارزد بدین قدر که قد من دو تو شود هر چند کآب روی نباشد چو آب جوی هر روز آبرویم ازو آب جو شود آرد هم از پی لب او آب در دهان ار دور چرخ گر گل خسرو سبو شود امیر خسرو دهلوی