امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
افسوس ازین حیات که بر باد می رود کایین ما نه بر روش داد می رود هر دم ز من که پیروی دیو می کنم بر آسمان فرشته به فریاد می رود وه کاین دل خراب عمارت کجا شود؟ سیل منش چنین که ز بنیاد می رود زاهد به پند دادن و بیچاره مست را خاطر به سوی لعبت ناشاد می رود گاه خمار صد نیت توبه می کنم چون ساقی آمد آن همه از یاد می رود ای من غلام دولت آن نیک بنده ای کز بندگی نفس بد آزاد می رود ضایع مکن به خنده و بازی بسان گل این پنج روزه عمر که بر باد می رود ای نفس، پند گیر که اختر به گردش است ای مرغ، هوش دار که صیاد می رود آهسته نه به روی زمین پای، کادمی بر روی شاهدان پریزاد می رود زخم زبان خسرو اثر کی کند ترا؟ نی، خود سخن به تیشه فرهاد می رود امیر خسرو دهلوی