امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود؟ این خون گرفته باز دران کوچه می رود؟ چون رفت از من آن دل نادان، رو، ای صبا امشب بران غریب ببین گو چه می رود؟ گلگشت باغ می کند امروز سرو من بنگر که باز بر گل خوشبو چه می رود؟ آخر گهی نگشت صبا نزد کوی او چندین به سوی لاله خودرو چه می رود؟ جان می رود ز من، چو گره می زند به زلف مردن مراست از گره او چه می رود؟ زین سو نشسته منتظرش طالبان خون آن شوخ برشکسته بر آن سو چه می رود؟ جان جهانی از رخ او کشته شد، هنوز دیوانه خلق دیدن آن رو چه می رود؟ سر سبز شد لبش، اگر آب حیات نیست این خضر باز بر لب آن جو چه می رود؟ از بهر خویش خسرو بیچاره خون گریست بر روی او ببین که ازان رو چه می رود امیر خسرو دهلوی