امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود وان پرسش زمان به زمان گوییا نبود نامم که گفته ای و نشانم که داده ای زان روزگار نام و نشان گوییا نبود در گلشنی که با گل و مل بوده ایم خوش آمد خزان و بویی ازان گوییا نبود یاری بکن ز مردی با بنده پیش ازآنک گویند مردمان که فلان گوییا نبود اول که دیدمت ز سیه روی، آن نفس گویی نداشتم، دل و جان گوییا نبود دی ناگهانش دیده و تا نیک بنگرم در پیش دیده ام نگران گوییا نبود صد ناله داشت خسرو مسکین ز درد خویش چون پیش او رسید، زبان گوییا نبود امیر خسرو دهلوی