امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد جان بی لب تو گوهر کان را نمی شناسد چندین چه می کند آن زلف بر جمالت؟ یعنی که چشم زخم جهان را نمی شناسد! نرگس به زیر پات چرا دیده را نمالد؟ یا کور شد که سرو روان را نمی شناسد کوچک دهانت بر دم سرو رهی چه خندد؟ یعنی که غنچه باد خزان را نمی شناسد فریاد من ز صبر که با هجر می نسازد شک نیست که قدر و قیمت آن را نمی شناسد در خسرو شکسته نظر کن که در فراقت دیوانه گشته پیر و جوان را نمی شناسد امیر خسرو دهلوی