امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند دور فلک مبادا کاین شربتت چشاند بر جور بردن من انصاف داد عالم یارب که ایزد از تو انصاف من ستاند از بیم چشم گفتم کان روی را بپوشان ورنه چنان جمالی پوشیده خود نماند سرو بلند بالاگر با شما بر آید هرگز قد بلندت از وی فرو نماند نارسته می توان دید از زیر پوست خطت چون نامه ای که کاتب سوی برون بخواند بر دل به هر گناهی تیغ جفا چه رانی؟ دیوانه ایست کایزد بر وی قلم نراند این دیده می تواند غرقه شدن به دریا لیکن کنار جستن از تو نمی تواند شب ماجرای دیده از خون دل نوشتم کو باد تا ز بلبل نامه به گل رساند تو سهل می شماری اندوه خسرو، آری آن کو ندید رنجی، رنج کسان نداند امیر خسرو دهلوی