امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل شد ز دست ما را با یار ما که گوید؟ وین درد سینه ما پیش دواکه گوید من غرق خون همه شب، او خود به خواب مستی آنجا که اوست از من این ماجرا که گوید؟ گفتم که چند بر ما نامهربانی آخر؟ تا مهربان ما را پیغام ما که گوید؟ ای جان خسته، یارت گر در عدم فرستد چون تو از آن اویی او هر کجا که گوید؟ بر آستان خواری جان دادنی ست ما را زیرا که پیش سلطان حال گدا که گوید؟ دیدار دوست دیدن وانگه حدیث توبه والله دروغ باشد، هر پارسا که گوید؟ شرح غمت فراوان تو نشنوی ز خسرو هم خود بگوی، جانا، کاین قصه با که گوید؟ امیر خسرو دهلوی