امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید خورشید کیست باری کو بر سما برآید؟ چون در خرامش وی باران فتنه خیزد سیلاب فتنه خیزد، موج بلا برآید گلگشت او نخواهم بر خاک خود، چو میرم کز گور شوربختان خار عنا برآید گفتم که بر می آید جانم ز هجر، گفتا جانی که ماند بی ما بگذار تا برآید من چون زیم که جانم در آرزوی بوسی بر زلف عنبریش هر دم صبا برآید هر شب مرا برآید ناله ز جان سنگین چون نالشی که شبها از آسیا برآید شب بهر صبح رویت گویم دعا، ولیکن حاجات تیره روزان کی از دعا برآید از خنجر جفایت خونریزها به کویت هر جا که خونم افتد، نقش جفا براید ابری شود که برقش سیاره را بسوزد دودی که هر شب از دل سوی سما برآید در کوی تو که جانها در راه خاک باشند بیچاره جان خسرو آنجا گیا برآید امیر خسرو دهلوی