امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد جوینده بش باید، گر بیشتر فروشد با آنکه ما نیرزیم از چشم تو نگاهی هم می دهیم جانی، گر یک نظر فروشد پیوسته گرم بادا بازار تو که در وی لعل تو جان ستاند، چشمم جگر فروشد بفروختند خلقی جان و جهان ز بهرت اندر جهان کسی خود حسن اینقدر فروشد؟ سوز از جهان برآرد هر روز خنده تو لختی نمک بگو تا روز دگر فروشد صد جان شیرین ارزد هنگام تلخ گفتن آن تلخ پاسخی کو تا زان دگر فروشد ذکر لب و دهانت در هر دهن نگنجد سرگشته مفلسی کو در و گهر فروشد رعنا بود نه عاشق کاندیشه دارد از جان کز بهر سهل نقدی عیار سر فروشد دارنده سر فروشد بهر بتان و خسرو گر چه جوی نیر زد، روی چو زر فروشد امیر خسرو دهلوی