امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد زین فتنه ها دلم را بسیار یاد باشد بگذشت دی به شادی و امروز نامرادی آری نه کارها را دایم مراد باشد نزلی دگر طلب کن، ای دل، ز کویش ایرا در شهر عشقبازان غم خانه زاد باشد آید به عشق پیدا مردی که غازیان را میدان تیغ بازی میدان داد باشد ای دوست، چند سوزی کاخر چرا خوری غم؟ آن کیست کو نخواهد پیوسته شاد باشد؟ گر تو خوشی به خونم، من خویش را بسوزم جایی که آب نبود، روزی که باد باشد گفتی که پیش هر کس چندین مگیر نامم این زار مانده دل را کی ایستاد باشد تعلیم نیست حاجت غم را به سینه خستن در استخوان شکستن گرگ اوستاد باشد ترسم به نامرادی جان در دهم به عشقت گر پیش تو بمیرم آن هم مراد باشد چون شاهد است ساقی، یکسو نهیم توبه در کوی بت پرستان تقوی فساد باشد بسم الله آنچه خواهی، فرمای، خسرو اینک فرمان دوستان را بر جان مفاد باشد امیر خسرو دهلوی