امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتاد تو نیفگندی، از آلودگی خواب افتاد غمزه تیز به پیرامن چشمش گویی تیغ خون است که در مهچه قصاب افتاد مشتبه می شود قبله ز رویت، چه کنم؟ که ز ابروی تو چشمم به دو محراب افتاد دل به دریای جمال تو به بازی می گشت عاقبت سوی زنخ رفت و به گرداب افتاد کار من از پی زلف تو پس آمد، چه کنم؟ مثلم قصه شاگرد رسن تاب افتاد زلف تو می نگذارد که ببینم رویت یارب این شب ز کجا بر سر مهتاب افتاد؟ آب خسرو همه بر روی زمین ریخته شد از چو تو یار که گردنده به دولاب افتاد امیر خسرو دهلوی