امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود بت پرستی را در خدمت بت یاری بود کفر زلفش به رگ و پوست چنانم در رفت که از او هر رگ من رشته زناری بود گفتمش، بود غم مات گهی، آن بدمهر از برای دل ما نیز بگفت، آری بود دل گمگشته همی جستم در هر مویش خنده می کرد به شوخی که دلت باری بود سرگذشت دل خود گفتم در پیش خیال محرم راز شب تیره و دیواری بود زلف بنمودش آلوده به خون، گفت، آری یادمی آیدم آنجا که گرفتاری بود می تراوید از چشم ترم اندک اندک هر کجا در جگر سوخته آزاری بود شمع بگریست زمانی و زهر سوز بمرد سوزم از گریه همی مرد که بسیاری بود هر که خسرو را دید از تو جدا، گفت به درد وقتی این بلبل شوریده به گلزاری بود امیر خسرو دهلوی