امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود دل آواره شده نیز، از آن تن بود شمع شب گریه همی کرد همه شب، ماناک شعله های دل پر سوز منش روشن بود نشدند آن خودم در غم جانان، چکنم؟ عقل دیوانه و عشق آفت و دل دشمن بود گفتمش دوش رسیدی و مرادم دادی گفت من مانده ام از تو که خیال من بود بین که چون موی شد از ساعد سیمین نگار آهنین بازوی فرهاد که خاراکن بود می کنم شکر لبت، گر چه بسی نقد بلا بر من از غمزه آن دولت مرد افگن بود عاشقی را که بکشتند به عشق و شهوت خون او خون شهیدان نه که حیض زن بود دی که رسوا شده ای دیدی و گفتی کاین کیست؟ دامن آلوده به خون خسروتر دامن بود امیر خسرو دهلوی