امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود یوسف مصر درین زاویه زندانی بود گوشه ای بود و غمش آمد و تشویشم آمد شد پریشان دلم و جای پریشانی برد پاسبان مست و ملک بیخرد و سگ در خواب همه شب تا سحر این دولتم ارزانی بود مقری صبح شعب می زد و من می کردم سجده بت را که نه هنگام مسلمانی بود عشق می خواند ز خطش صفت صنع خدای عقل گم گشت که در غایت نادانی بود شاد گشتم، ولی افسوس غمش خوردم، از آنک شادیم عاریتی و غم من جانی بود ز آه عشق است بسی داغ به پیشانی من چه کنم؟ کز ازل این نقش به پیشانی بود جان بهای نظری، چشم توام فرمان داد عذر بپذیر که این قیمت فرمانی بود تشنه بر چشمه گذر کرد و نشد لب تر، زانک بخت خسرو که ازین کرده پشیمانی بود امیر خسرو دهلوی