امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وه که باز این دل دیوانه گرفتار آمد باز بر جان حشری از غم و تیمار آمد ماه من بهر خدا پیش برو از سر بام کافتاب من بیچاره به دیوار آمد عقلم، ار گوی صفا پیش لب جانان باخت صوفی از صومعه در خانه خمار آمد خویش را دور میفگن که کجا شد دل تو؟ هم به نزدیک تو از دور گرفتار آمد سینه کز درد تهی داشتمش چندین گاه اینک امروز برای غم تو کار آمد حال خونابه خود من نه ترا دیدم، لیک ماجرای دلم از دیده به گفتار آمد ما چو در کوچه فتادیم دل از ما برگیر سنگ بردار که دیوانه به بازار آمد دل مرا سوزد و زلف تو نسیمی بخشد مثلم قصه آهنگر و عطار آمد جز دعایی نکند خسرو مسکین به رخت گر چه زان روی به رویش همه آزار آمد امیر خسرو دهلوی