امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید؟ که ز عشقش دل خلقی به بلا می آید فتنه جان من خسته دل آمد چشمش باز بر جان من این فتنه کجا می آید؟ باد مشک از سر زلفش بوزید، ای بلبل بوستان را خبری ده که صبا می آید عاشقان را به گه رفتن و باز آمدنش دل ز جا می رود و باز به جا می آید از وفا بوی ندارد، تو چنین صورت کن گر چه از صورت او بوی وفا می آید ما به نظاره آن ماه چنان مستغرق که همه خلق به نظاره ما می آید خسروا، هر چه ترا بر سرت آید نه از اوست عقل داند که سراسر ز قضا می آید امیر خسرو دهلوی