امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه کند دل که جفای تو تحمل کند که اگر جان طلبی، بنده تامل نکند واجب است ار دهن غنچه بدوزند به خار تا در ایام جمالت سخن گل نکند هر که را چشم به رخسار گلی سرخ شده است شاید ار عیب سیه رویی بلبل نکند کوه غم گشتم و آن می کشم از هر مویت که سر مویی از ان گونه تحمل نکند دم به دم سوخت اسیری که شکیبا نبود در به در گشت اسیری که توکل نکند زین دم سرد حذر تا نکند آن بر تو که دم باد خزان با گل و سنبل نکند نگذرد خیل خیال تو به چشم من، اگر دیده بر آب ز سنگین تن من پل نکند کار خسرو بشد از دست، تو دانی، گفتم تا خیال تو درین کار تغافل نکند امیر خسرو دهلوی