امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر سر زلف تو از باد پریشان نشود خلق بیچاره چنین بیدل و حیران نشود وه ازان روی مرا جان به لب آمد،یارب که گرفتار به دل هیچ مسلمانان نشود ای مسلمانان، آن موی ببندید آخر چه کند، این دل مسکین که پریشان نشود؟ من گناه دل دیوانه خود می دانم عشقبازست و همه عمر به سامان نشود یارب، از رنج دل ماش نگیری، هر چند که جفاها کند و هیچ پشیمان نشود مردمان در من و بیهوشی من حیرانند من در آن کس که ترا بیند و حیران نشود هم به حق نمک خود که نگهدار دلم گر چه کس بر جگر سوخته مهمان نشود اندرین قحط وفا گر چه که طوفان آرم هرگز این نرخ در ایام تو ارزان نشود لذت عشق ندانند اسیران مراد که مگس قند بجوید، به نمکدان نشود خسرو آهوی رمیده ست ز خوبان که برو گر دل شیر نهی، بیش پریشان نشود امیر خسرو دهلوی