امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند به جز از خون جگر شربت دیگر ندهند ای خوشا کشته شدن بر در خوبان که اگر تیغ بر دست رقیبان ستمگر ندهند در نگیرد به بتان گریه گرم و دم سرد کاین درختان به چنین آب و هوا بر ندهند عاشقان در نظر دوست چو جان افشانند چه متاعی ست دو عالم که صلا در ندهند! ماه و خور چون تو نه اند، ای دل و جان منزل تو کان ولایت که تو داری به مه و خور ندهند غمزه را کار مفرمای به شهر اسلام که مسلمانان شمشیر به کافر ندهند ما به خون خوردن و او بادگران چتوان کرد چشمه روزی خضر شد به سکندر ندهند ای صبا، زان سر کو منتظران را گردی! تا بدین دیده دگر زحمت آن در ندهند به نظر بس کن و ذکر لب و دندان بگذار زانکه خسرو به گدایی در و گوهر ندهند امیر خسرو دهلوی