امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد برود شبی و ما را خبر از سحر نباشد ز سر کرشمه هر دم گذری به سوی دیگر به دو رخ تو همچو ماهی، به منت گذر نباشد رسدت بر اوج خوبی، اگر آفتاب گردی که در آفتاب گردش چو تویی دگر نباشد نتوان ز بعد دیدن نظر از تو برگرفتن نتواند آنکه چشمش بود و نظر نباشد سخن تو آن حلاوت که شکر توانش گفتن ز غم تو دارد، ارنی سخن از شکر نباشد خبرم مپرس از من، چو مقابل من آیی که چو در رخ تو بینم ز خودم خبر نباشد به ملامتم همه کس در صبر می نماید نه بد است صبر، لیکن چکنم، اگر نباشد دل مستمند خسرو سخن تو پیش هر کس چو قلم فرو نخواند، اگرش دو سر نباشد امیر خسرو دهلوی