امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد چه کنم نسیم گل را که ز یار من نیامد دل من چرا چو غنچه نشود دریده صد جا؟ که صبا رسید و بویی ز نگار من نیامد اگر، ای حریف، داری نظری به روی یاری به بهار خویش خوش شو که بهار من نیامد همه عمر تشنه بودم به امید آب حیوان به جز آب شور دیده به کنار من نیامد شب و روز جدول خون به دو رخ چه سود دارد؟ چو ستاره سعادت به کنار من نیامد منم و خرابه غم ز خوشی خبر ندارم چو ازان دیار مرغی به دیار من نیامد من خون گرفته کردم و نظری و کشته گشتم تو بدان که او به عمدا به شکار من نیامد ز شراب و عشق و مستی چه شناسد او خرابی پسر کسی که دردی ز خمار من نیامد به شب نشاط، یارا، چه خبر تراز خسرو؟ که به جانب تو روزی شب تار من نیامد امیر خسرو دهلوی