امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر نمی بینم دمی در روی او غم می کشد ور کسی پهلوی او می بینم آن هم می کشد من به عشق یک نظر می میرم واو با کسان چون زید مسکین گرفتاری کش این غم می کشد من ز محرم حیله می پرسم کز این غم چون زیم وین خود از کشتن بتر کز طعنه محرم می کشد می کشد از چشم و خوشتر آنکه می گوید که خلق خود همی میرند، کس را چشم پرنم می کشد؟ ای دل خسته، چه جویی، مرهم از شیرین لبی؟ کو به شوخی دردمندان را به مرهم می کشد چند پوشم گریه را تا کس نداند راز من؟ بیشتر هر جا مرا این چشم پرنم می کشد زلف را زین گونه، جانا، هم مده رشته دراز کو هزاران بسته را در زیر هر خم می کشد از کرشمه خلق را تا می توانی می کشی ور کسی از تو رها شد زلف در هم می کشد خسروا، کی غم خورد، گر تو بمیری در غمش آنکه صد همچون تو عاشق را به یک دم می کشد امیر خسرو دهلوی