امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون برد آشنا هم زین رخ پر خون ما بیرون برد در هوایش آنکه پندم می دهد، گر بیندش دانمش مرد، ار سر خود زین هوا بیرون برد دوش گفتندم کت آن سلطان خوبان یاد کرد پیش این سودا که از جان گدا بیرون برد؟ نوش باد آن مست را باده که در هنگام نوش دعوی زهد از سر صد پارسا بیرون برد گفتمی اول که در جانت کشم، آن لحظه ای کیست کو بشکافد این جان و ترا بیرون برد؟ خاک خواهم شد به کویت، خاک بر فرق صبا از سر کوی تو، گر خاک مرا بیرون برد مردم از پیچش که نی زلفش ز جان بیرون رود نی کسی جانم ازین دام بلا بیرون برد می کند بیرون و می گوید، مرو از در برون خسروا، بین کاین لطیفه هر کجا بیرون برد؟ امیر خسرو دهلوی