امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان که چون تو دشمنی را دوست داری می کند دشمن خود را به خون خویش یاری می کند دل که مهمان خواند بر جانم بلا و فتنه را کار داران غمت را حق گزاری می کند یک دل آبادان نپندارم که ماند در جهان زان خرابیها که آن چشم خماری می کند جان من روزی کند گه گاه همراهش، ازآنک سوی تو همراهی باد بهاری می کند خون من می جوشد از غیرت که این کافر چرا تیر خویش آلوده خون شکاری می کند مردم از نالیدن و روزی نگفتی، ای رقیب کیست این کاندر پس دیوار زاری می کند گر چه بی حد من است ای دوست اما، بر درت دیده من آرزوی خاکساری می کند آنکه پندم می دهد در عشق بهر زیستن مرهم بی فایده بر زخم کاری می کند در نماز بت پرستی از من آموزد سجود برهمن کو دعوی زنارداری می کند هجر می داند که چون من ناتوانی چون زید زان بر این دل زخمهای یادگاری می کند امیر خسرو دهلوی