امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب بود روی او کرده ست لطفی، زلف او در تاب بود داستان عشق کز ابروی او می خواند دل سوره یوسف نوشته بر سر محراب بود بهر سجده پیش پایش هم به خاک پای او دیده را بی نم بماندم، گر چه در غرقاب بود شکر ایزد را که رخ زردی ما پوشیده نیست سرخی چشمم به پیشش هم ز خون ناب بود بر لبش بود اعتماد من، مگر جان بخشد او آنکه روح الله گمان بردیم، آن قصاب بود خسرو آن شبها که با آن آب حیوان زنده داشت آن همه بیداری شبها تو گویی خواب بود امیر خسرو دهلوی