امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا شد که بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز شب افتاد و ما را دل همان جا شد که بود باز جانم را همان آغاز سودا شد که بود عشق کهنه نو شد، ای دل، شغل غم نو کن که باز فتنه در جان هم بدانسان کارفرما شد که بود ما و بت را سجده زین پس، آن هم ار افتد قبول کان همه زهد و نماز رسمی از ما شد که بود پایمال مرکبم کن، وین بگو بهر دیت آنکه شبدیز مرا خاک قدمها شد که بود توبه آلوده خسرو کرد یک چندی و باز منت ایزد را که هم زانگونه رسوا شد که بود امیر خسرو دهلوی