امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شاه سوار من نگر مست و خراب می رود هر که رخ چو ماه او دید، ز تاب می رود کرده خراب خانه ها جان من خراب هم خلق دوان که اینک آن خانه خراب می رود چشم رسیدنش مباد، ار چه ز بهر کشتنم چشم بدو نمی رسد بسکه شتاب می رود او به کمین کشتنم، من به غم جوانیش بسکه هزار خسته را چشم پر آب می رود تیر مژه که بی خطا بر دل خلق می زند هست خطای مطلق آن، گر چه صواب می رود سیر نبینمش گهی، زانکه نخفته یک شبی چونش بینم، از خوشی دیده به خواب می رود جان به هوس به سوی او چرخ زنان همی دود چون مگسی که بوکنان سوی شراب می رود وه چه حیات باشد این کز غم تو بهشتیی او ز میان شام غم شب به عذاب می رود گریه به یاد تو مرا مست خراب می کند خون من است یارب، این یا می ناب می رود؟ دی به سؤال بوسه ای خواست مرا کشد، کنون خسرو خون گرفته بین بهر جواب می رود امیر خسرو دهلوی