امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد خوش وقت باد صبحدم کو بوی آن بستان دهد دی بنده زان سرو روان چون عشوه بستد داد جان ناچار پیش نیکوان هر کاین ستاند، آن دهد دردی که از جانان بود، راحت فزای جان بود یک درد دیگر آن بود، کو وعده درمان دهد بگشاد از لب خنده را، بهر من افگند را آری، خدا چون بنده را دولت دهد، آسان دهد دل از تنم گشته جدا تا خود کیش گوید، بیا جان بهر رفتن بر دو پا تا خود کیش فرمان دهد کرد آن سوارم بی سپر وز دل کشیدم اینقدر ندهم عنان دل را اگر زین پس خدایم جان دهد چون بر سرم آن بوالهوس، ناوک زنان راند فرس دل زنده باید آن نفس تا بوسه بر پیکان دهد یک لحظه مقصود من، بشنو زیان و سود من تا اشک خون آلود من شرح غم هجران دهد خسرو شبی و یار نی پیدا، گرش ندهی به من کم زانکه بر باید شبی بوسه دو سه پنهان دهد امیر خسرو دهلوی