امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانم فدای قامتی کافاق را حیران کند از ناز چون گردد روان، رو در میان جان کند گر جور و گر رحمت کند من راضیم از جان و دل بگذار خود کام مرا تا هر چه خواهد آن کند جانا، بر آب چشم من خنده به رعنای مزن هر قطره کز چشمم چکد، صد خانه را ویران کند آن نیم جانی که از غمش مانده ست آن هم رفته دان یک ره به زیر هر دو لب گو خنده پنهان کند من بر درش جان می کنم در آرزوی یک نظر با آنکه دشوار آیدش کار مرا آسان کند باری طبیب از بهر من زحمت چه می بیند دگر؟ عیسی به جان آید، اگر درد مرا درمان کند ای آن که پندم می دهی کز دل برون کن راز را از دیده فرمانت کشم، گر دل مرا فرمان کند بیهوده چندین بتا، خون در مسلمانی مکن اسلام کی داند کسی کو غارت ایمان کند گر خسروا، خون ریزدت پرسش مکن، گردن بنه کز مصلحت نبود برون هر خون که آن سلطان کند امیر خسرو دهلوی