امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشانی ناز خود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما را چه جان باشد که تو بر ما فشانی ناز خود بر شیر مردان تیز کن چشم شکار انداز خود صد جانست نرخ ناز تو از بهر جان سوخته بر چون منی ضایع مکن بشناس قدر ناز خود جان باختم در کوی تو رنجه شدی، چه کم شود؟ گر طاقت آری بازییی از عاشق جانباز خود هر گاه گاهی از دلم خواهم برآرم ناله ای گه خود به حیرت گم شوم، گه گم کنم آواز خود بسته نمی گردد شبی چشمم به جز خون جگر بسته چنین بینم مگر شبها دو چشم باز خود در دست اندر جان من، کس چون منی باور کند؟ چون کس ندارد درد من، پیش که گویم راز خود؟ خود کشت خسرو خویش را کافتد ترا بر وی نظر بیهوده تهمت می نهی بر غمزه غماز خود امیر خسرو دهلوی