امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاری دل ما به رایگان برد تا دل طلبیم باز جان برد عشق آمد و گردن خرد زد دزد آمد و سر زپاسبان برد آن کس که رهم زد آشنا بود بر شحنه خبر نمی توان برد ماندیم ازان حریف دل دزد زد قلعه و مهره رایگان برد ای ترک، که جنبش رکابت از پنجه چابکان عنان برد بگذار که در وحل بمیرم این لاشه که آب کاروان برد دی بر تو به کشتنم گمان داشت شد عاقبت آنچه او گمان برد عاشق نه خود از در تو شد دور با زاغ چه حیله کاستخوان برد؟ لیکن ز جفای تو تظلم خواهم بر شاه کامران برد جمشید زمان که در بلندی ایوانش سبق ز آسمان برد جان دادم و درد تو خریدم این را تو بیر که خسرو آن برد امیر خسرو دهلوی