امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب بت ما به نزد ما بود ماهش به وبال مبتلا بود در باغ وصال می گذشتم گل در چپ و سرو راستابود بیگانه کسی نبود، گر بود دل محرم و دیده آشنا بود هوش و دل و صبر باز آمد این هرد دو سه چند گه کجا بود؟ از بیخودی آن زمان که دیدم در یوسف خود پی بها بود آورد خطی که تو غلامی بالاش به راستی گوا بود آن عیسی، اگر دمم ندادی امید به زیستن کرا بود؟ در قبله طاق ابروانش حاجت که بخواستم روا بود می رفت، ولی از آب چشمم زنجیر مسلسلش به پا بود هنگام سحر کشیده گیسو شب رفت، هنوز مه به جا بود ناگه به چمن روان شد آن مه چون سرو که بر سر گیا بود در خواب غلط بماند خسرو کاین خواب مرا نبود یا بود امیر خسرو دهلوی