امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برفت آن دل که با صبر آشنا بود چه می گویم، نمی دانم کجا بود؟ همه شب دیده ام خفتن نداده ست که بوی گلرخ من با صبا بود ازان بر گل زند فریاد بلبل که او سالی تمام از گل جدا بود منال، ای بلبل، از بدعهدی گل که تا بوده ست خوبی، بی وفا بود ز ما یادش دهی گه گاه، ای باد گذشت آن وقت کاورا یاد ما بود غنیمت دان وصال، ای همنشینش خوش آن وقتی که آن دولت مرا بود تو، ای زاهد که اندر کوی اویی چگونه می توانی پارسا بود ز در بیرون مران بیگانه وارم که این بیگانه وقتی آشنا بود غمت بس بود، بد گفتن چه حاجت؟ ترا گر کشتن خسرو رضا بود امیر خسرو دهلوی