امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن را که غمی باشد و گفتن نتواند شب تا به سحر نالد و خفتن نتواند از ما بشنو قصه ما، ورنه چه حاصل؟ پیغام که باد آرد و گفتن نتواند بی بوی وصالت نگشاید دل تنگم بی باد صبا غنچه شگفتن نتواند از اشک زدم آب همه کوی تو تا باد خاشاک سر کوی تو رفتن نتواند شوریده تواند که کند ترک سر خویش ترک سر کوی تو گرفتن نتواند اندر دل ما عکس رخ خوب تو پیداست زآیینه کسی چهره نهفتن نتواند جوینده چه سهل است که بر خود نکند سهل فرهاد چو خسرو ره رفتن نتواند امیر خسرو دهلوی